کریم عباسی

کریم عباسی

وبلاگ شخصی کریم عباسی
کریم عباسی

کریم عباسی

وبلاگ شخصی کریم عباسی

نقش اقوام و اقلیتهای قومی در سیاست وجایگاه قوم قشقایی :

نقش اقوام و اقلیتهای قومی در سیاست و جایگاه قوم قشقایی :

   در زندگی سیاسی کشورهایی که اقوام مختلف در آن زندگی می کنند و تکوین و اضمحلال دولتهای آنها ، کشمکشهای قومی و نژادی همواره نقش اساسی و یا حداقل موثر داشته اند ، یکی از عوامل تشکیل دولتها بعضاً فتح سرزمین قومی به وسیله قوم یا اقوامی دیگر بوده است .

در نگاهی اجمالی به تاریخ اندیشه های اجتماعی وسیاسی در می یابیم که اندیشه برتری نژادی و قومی از اندیشه های بسیار کهن و رایج می باشد . ارسطو استدلال می کرد:" که برخی از نژادها ذاتاً سرور و برخی دیگر ذاتاً برده اند" . بعضی دیگر از نویسندگان حتی ریشه تفاوتهای طبقاتی را در تفاوتهای نژادی جستجو کرده اند ، حتی در تحلیل انقلاب فرانسه ، سی یس- انقلابی فرانسوی ، انقلاب فرانسه را حاصل کوشش قوم مغلوب گلها در قالب ((شان سوم)) و اخراج فاتحان قوم فرانک از منصب و مقام اشرافیت می دانست .هانری دوبولنویلیه و کنت دوگوبینو از نویسندگان فرانسوی نیز نظر مشابهی داشتند. در آلمان نویسندگان مختلف قوم سامی یا قوم یهود را در مقابل قوم ژرمن ، قومی مخرب و مقلد و مانع پیشرفت فرهنگی می دانستند . در دنیای کنونی هم، چه در حیطه نظر و یا عمل و خصوصاً در حوزه دین چنین نظراتی بوضوح دیده می شود . قطعاً چنین نظراتی خالی از مبانی استدلالی و عقلی است،اما نفس تصور نا برابری نژادها و برتری یکی بر دیگری عواقب سیاسی مهمی را در بر داشته و کشمکشهای عمده ای به همراه آورده است . در کشورهای چند نژادی و چند قومی ، نژادهای تحت سلطه با توسل به نظریه حقوق طبیعی و برابری انسانها موجب بروز کشمکشهای سیاسی شده اند. تسلط یک نژاد یا قوم بر دستگاه دولتی سرچشمه نارضایتیها و رنجشهای قومی بوده است . در امپراتوریهای باستان معمولاً یک گروه نژادی بر گروههای دیگر سلطه دولتی داشت ، در عصر امپریالیسم به مفهوم مدرن نیز برخوردهای نژادی اهمیت قابل ملاحظه ای یافت . در این عصر آگاهی نژادی و قومی افزایش پیدا کرده و در نتیجه مهاجرتهای بزرگ استعماری و غیر استعماری ، نژادهای گوناگون را رو در روی هم قرار داده است . در طول تاریخ ، امپراتوریهای بزرگ همواره در بر گیرنده اقوام و نژادهای گوناگون بوده اند ، امروزه هم کشورهایی که دارای پیشینه امپراتوری بوده اند دارای ترکیب قومی و نژادی بیشتری هستند. معمولاً شورشهای قومی و نژادی مستلزم پیدایش شرایط عینی و ذهنی لازم ،هستند. ناروایی و نابرابری اقتصادی و اجتماعی به عنوان زمینه نارضایی همراه با پیدایش سازمان و آگاهی لازم، زمینه عمل سیاسی را فراهم می آورد.

عدم امکان مشارکت سیاسی به دلایل نژادی و تبعیض نژادی در سطح امور سیاسی زمینه عمده شورشهای قومی بوده است . مشارکت سیاسی و رقابت سیاسی از عمده ترین اهداف توسعه سیاسی می باشند . مشارکت سیاسی حتی بدون وجود رقابت سیاسی واقعی و سالم هرگز به توسعه سیاسی منجر نخواهد شد . آقای دکتر بشیریه از شکافهای قومی بعنوان موانع توسعه سیاسی تحت عنوان چند پارگی های اجتماعی و فرهنگی یاد می کنند. خصوصاً اگر این شکافها توسط شکافهای دیگر تشدید شوند ، آنگاه به عنوان مانعی جدی برای توسعه سیاسی قلمداد خواهند شد . آنچه که بسیار مهم و حائز اهمیت می باشد ، این است که : در کشور ما با وجود اقوام و مذاهب مختلف این شکافها هیچگاه در تاریخ، تهدیدی جدی برای یکپارچگی و انسجام ملی نبوده اند.

طبعاً همه اقلیتهای قومی تمایل به جدا شدن از کشور اصلی خود را ندارند . میزان وفاداری اقلیتها به دولت مرکزی به دلایل مختلف متفاوت است . اقلیتهای قومی دارای مشترکات فرهنگی ، تاریخی و زبانی هستند و بسته به سلطه جویی قوم مرکزی ممکن است به درجات مختلف به خود سازمان دهند. سیاست دولت مرکزی نسبت به اقلیتهای قومی ممکن است در جهت حفظ هویت فرهنگی آنها و یا جذب و حل آنها در درون فرهنگ و قومیت مرکزی باشد، در مقابل گرایش اقلیتهای قومی ممکن است در جهت حفظ و نگهداری فرهنگ خویش و خواهان مشارکت و رقابت سیاسی در زندگی سیاسی باشند. چنانچه دولت مرکزی یا قوم مسلط مانع مشارکت و رقابت سیاسی اقوام یا مذاهب دیگر شوند ، آنگاه این شکافها و گسلهای خاموش و طبیعی ممکن است در اثر تشدید شکاف بزرگ دولت ، ملت یا هر شکاف فعال و موثر دیگری فعال شود و توسعه سیاسی که پیش نیاز توسعه همه جانبه یک کشور می باشد را مسدود کرده و مانع شود.

آنچه باعث شد تا نگارنده مطالب فوق را با بهره گیری از کتابهای جامعه شناسی سیاسی و موانع توسعه سیاسی در ایران از آثار آقای دکتر بشیریه بنگارد، خبر مربوط به تشکیل استان البرز به مرکزیت شهر کرج بود . آری ، البرز بلندی قامت خویش را به رخ پهنای زاگرس کشید . در جنگهای جهانی اول و دوم و هرگاه کشور مورد حمله یا طمع اجنبی قرار میگرفت مردان و زنانی غیور و کم توقع از ایل  قشقایی در دامنه ها و قله ها و دره های زاگرس مانعی عظیم ایجاد می کردند تا دست این اجنبیان عموماً و انگلیس خصوصاً به البرز نرسد . کتابهای فارس و جنگ بین الملل اثر رکن زاده آدمیت ، کوچ نشینان قشقایی فارس نوشته پیر ابرلینگ، سپیده دم در ایران نوشته شولتسه هولتس آلمانی و آثار آقای دکتر منوچهر کیانی و یا دهها اثر و کتاب در خصوص تاریخ معاصر گویا و مبین این واقعیت تاریخی است که عشایر جنوب عموماً و عشایر قشقایی خصوصاً چگونه خونهای خود را در جنوب زاگرس نثار کشورشان کرده اند . در کشور ما به حمد الله اکثر قریب به اتفاق اقوام به رسمیت شناخته شده و هر چند کاستی هایی وجود دارد اما ، اسم و نامی از آنها در سند مشاع ایران زمین وجود دارد . اما آنچه که قلب بنده و میلیونها ایرانی از قوم وفا دار به اسلام و ایران قشقایی را می آزارد این است که چرا کوچه ای ، خیابانی ، شهری و یا استانی به نام قشقایی نداریم؟؟ بدینوسیله از مسئولین محترم و بزرگان کشور استدعا داریم در صورتی اگر قرار بر  این باشد که استان فارس به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم گردد و یا لارستان  به استان تبدیل شود ، به احترام شهدای جنگهای جهانی اول و دوم و خصوصاً شهدای جنگ تحمیلی که از ایل قشقایی جان ناقابل خود را فدای دین و میهن کردند ، نام استان جدید را استان قشقایی و فارس جنوبی نامگذاری کرده و آنگاه خواهند دید که در مواقع ضروری و جانثاری و ندای " هل من ناصراً ینصرنی " مقامات ، چگونه زاگرس را با خون خود به خلیج همیشه فارس متصل خواهیم کرد . هرچند اگر این آرزو هم برآورده نشود، ما قشقایی ها همچنان از پاسداران خطه جنوب ایرانیم و باز این ادعا را نیز تاریخ ثابت خواهد کرد.

کریم عباسی (شیبانی) کارشناس ارشد علوم سیاسی

برگرفته از :

-  کتاب جامعه شناسی سیاسی نوشته دکتر حسین بشیریه

– کتاب موانع توسعه سیاسی نوشته دکتر حسین بشیریه       

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد