"آقای روحانی من میدانم از چه چیزی میترسند"
سخنرانی پانزدهم بهمن ماه آقای دکتر روحانی بسیار قابل تامل و امیدورارکننده بود . آقای روحانی در دیدار با استاید و روسای دانشگاه فرمودند چرا دانشگاه خاموش است؟ از چه میترسید؟ چرا یک عده کم سواد بیایند حرف بزنند ولی اساتید و بزرگان خاموش باشند؟ و فرمودند ما شهامت سقراط وار می خواهیم. لذا بنده به عنوان یک دانشجوی طرفدار اعتدال و فعال در جبهه تدبیر و امید به سوالات ریاست محترم جمهوری در جایگاه استاد جواب داده و از ایشان به عنوان استاد راهنما برای جامعه دانشگاهی استمداد می طلبم.
سوال اول :
چرا دانشگاه خاموش است؟
جواب : دانشگاه را خاموش کردند استاد گرامی زمانی که در دولت قبلی عده زیادی از اساتید را بازنشسته کردند و قسمت عظیمی از دلسوزان انقلاب کشور در کسوت دانشجو ستاره دار شدند، و فیتیله چراغ انتقاد و روشنگری پایین کشیده شد ، و زمانی که فرزندان این مرز و بوم را خس و خاشاک نامیدند و هر کسی لب به اعتراض گشود وی را فتنه گر نامیدند و کرسی های آزاد اندیشی را که مقام معظم رهبری فرموده بودند از زیر پای اساتید و دانشجویان کشیدند ، آنگاه دانشگاه خاموش شد .
استاد عزیز نتیجه انسداد سیاسی یا خاموشی است یا خشونت و انقلاب و نتیجه مشارکت اصلاح است و پویایی .
سوال دوم :
از چه می ترسید؟
جواب : از ستاره دار شدن ، از اخراج شدن ، از عدم احراز صلاحیت ، از انگ فتنه گر نامیدن ، از یک شهروند آزاد به خس و خاشاک تبدیل شدن ، از بیکار شدن ، از چماق داران ، و از همه مهمتر از آن می ترسند که در عین باورمندی به انقلاب و اسلام و ایران و ولایت فقیه آنها را ضد انقلاب و مشوش اذهان عمومی و اقدام علیه امنتیت ملی ، و ضد ولایت فقیه بنامند . آنها از اینگونه اتهامها می هراسند .
سوال سوم :
چرا یک عده کم سواد بیایند حرف بزنند ولی اساتید و فضلا خاموش باشند ؟
جواب : چون یک عده کم سواد بر رسانه ها دسترسی دارند و از حمایت عده ای کم سواد تر از خود برخوردارند . چون آنها هر چه بگویند باز انقلابی و پیرو ولایت می مانند . چون آنها خود را صاحب انقلاب می دانند . چون ولایت فقیه را آنجور که می خواهند می دانند نه آنجور که هست . چون از نظر آنها هدف وسیله را توجیه می کند . چون زخم پیشانی آنها از زخمهای دل دردمندان انقلاب عیان تر است . چون تسبیح های بلند در دست دارند . چون صدایشان بلند تر از طبعشان است. چون دستانی دراز دارند . چون بحران زی و بحران زا و غوغا سالارند . چون تنفگ دارند . دانشگاهیان انقلابی از قرآن های بر سر نیزه می ترسند . مگر نه امام اول و سرمنشاء ولایت به دلیل همین تهمت ها و افترا ها سا سالها خلوت گزید؟ چرا ناطق نهج البلاغه از آن همه صراحت و بلاغت به سکوت و خاموشی گرایید ؟ اینها هم پیرو همان امام همام هستند و خاموشی آنها نیز معلول همان علتها .
استاد گرامی فرمودید ما شهمامت سقراط وار می خواهیم . می دانید که شوکران زهری بود که سقراط برای نهادینه شدن قانون نوشید و حیات را بدرود گفت و در پی آن آبرو و اعتباری در خور و شایسته یافت . آجا یونان بود ، فلسفه می دانستند. اما اینجا اگر کسی شهامت به خرج داده و شوکران بنوشد ، قبل از آنکه بمیرد از اعتبار و آبرو ساقط می شود و به جای مردن ، زنده می ماند و بقیه عمر را در عزلت و بی اعتباری سر می کند . پس سقراط شوکران نوشید و مرد و آنگاه معتبر شد . اگر اینجا هم چنان می شد باور بفرمایید فضلا و استاتید در صفهای نوشابه شوکران بیشتر از صفهای ارزاق تجمع می کردند به توصیه حضرتعالی اینجانب به عنوان دانشجوی دوره دکترای علوم سیاسی شهامت به خرج داده و نه سقراط وار بل به تاسی از مولا علی (ع) بر کمپین متحجرین می تازم و به جای نامه خصوصی ، مطالبم را در فضای مجازی و اگر هم امکان یافت در روزنامه ها منتشر می نمایم . باشد که شما هم برای نهادینه شدن قانون اساسی لبی به جام شوکران نهاده و حداقل یک جرعه ناقابل نوش جان کنید تا بدانید که کام پیروان امیرالمومنین و سقراط چقدر تلخ شده است . لطفا یک حبه قند هم به مناسبت پیروزی انقلاب اسلامی به آنانی که کامشان تلختر از زهر در حصار و عزلت اند بفرستید و برای حفظ وحدت کلمه و استمرار انقلاب اسلامی و به احترام ایام 22 بهمن برای آزادی دوستدارن انقلاب یاری نمایید . استدعا دارم نمره این حقیر را در سایت خودتان منتشر کنید تا بدانیم معدلمان چند است و اگر مشروط نشدیم باز به قلم و لطف خدا و سیره معصومان متوسل شده و شهامت مصرف کنیم والسلام الحمد و لله و رب العالمین.
کریم عباسی
دانشجوی مقطع دکترای رشته جامعه شناسی سیاسی
سلام بر بهمن و خرداد . از خرداد 42 تا بهمن 57 تاریخ معاصر کشورمان شاهد رویدادهای تلخ و شیرین زیادی بوده است . تلخها را نمی گویم چون ایام جشن و شادی است . در خرداد 42 مطالبات معوقه قرون گذشته ملت ایران از حاکمیت توسط امام هدایت شده و پایه های حکومت فردی و استبداد را به لرزه در آورد . تمام طبقات و نیروهای اجتماعی و نخبگان به صورت تدریجی به صف مبارزان پیوستند و با وحدت در عین کثرت و رهبری امام خمینی(ره) در بهمن 57 استبداد فرو پاشید . عصاره مطالبات مردم ایران در شعار ( استقلال آزادی جمهوری اسلامی ) خلاصه گردید . استقلال به منزله رهایی از استعمار و آزادی نمود رهایی از استبداد و جمهوری نشانه مردم سالاری و اسلامیت نشانه بنیادهای نظری و محتوای سیستم سیاسی مورد نظر مردم بود . در تحلیل انقلاب اسلامی یکی از نظریه های مورد قبول اغلب اندیشمندان این بود که به دلیل توسعه نامتوازن و اسنداد سیاسی نیروهای اجتماعی و طبقات علیه رژیم سلطنتی به پا خواستند . اما می توان دلایل دیگری از جمله وابستگی به خارج و شکل فردی حکومت و تکیه بر ارزشهای غیر اسلامی را نیز از جملع عوامل به وجو آورنده انقلاب برشمرد . شعار اصلی انقلاب گویای همین مطلب است . چون کشور وابسته بود مردم استقلال را فریاد می زدند ، چون استبداد سیاسی بر فضای کشور حاکم بود شعار آزادی را سر می دادند و به دلیل حکومت خودکامه فردی خواستار حاکمیت ملی و حکومت اکثریت بودند و چون ارزشهای حاکم بر منابع اخذ قانون بر پایه فرهنگ اسلامی نبود ، اسلامیت را حسن ختام شعار خود قرار دادند.
فراز و فرودهای انقلاب اسلامی ما نشانگر بالندگی و حرکت در جهت تحقق همین شعار بنیادین انقلاب می باشد . نگاه تک بعدی به هر کدام از این چهار جزء با عث تجزیه و تخریب آن می شود . در صورت نبودن هر کدام از این اجزاء ، جمله معنای خود را از دست می دهد . هر کدام از این چهار کلمه به مانند چهار ستون این انقلاب و کشور می باشد تخریب هر کدام باعث ویرانی تمام ساختمان می شود . اما در خصوص ترتیب قرار گرفتن کلمات این شعار می توان گفت که به دلیل موزون شدن و وجه شعاری آن استقلال را در اول آورده اند ، لکن آزادی می بایست اول از همه مد نظر قرار گیرد . چون آزادی مادر و اسلام پدر این مجموعه می باشد . در جمع بین آزادی و آزادگی و اسلامیت می توان به استقلال و جمهوریت رسید . بنابراین یک مسلمان آزاد می تواند مستقل بوده و حاکم سرنوشت خویش باشد. به نظر این فرزند کوچک جمهوری اسلامی در دولت قبلی و با توجه به سیاستهای اتخاذ شده توسط آنها این شعار کلی رفته رفته کم رنگ می شد ، خصوصا آزادی صدمات شدیدی متحمل گردید . در حوزه دانشگاه اساتید و دانشجویان منتقد مورد بی مهری قرار گرفتند و همین اسنداد نسبی باعث لطمات کثیری به مشروعیت سیستم می شد . اما با هوشیاری مقام معظم رهبری مبنی بر خلق حماسه سیاسی و مشارکت حداکثری مردم در 24 خرداد مجددا بارقه امید در خصوص بازگشت شعار اصلی انقلاب در دل دوستداران نمایان گردید . حضور و توصیه هوشمندانه حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی و دیگر دوستداران انقلاب اسلامی مانع از آن شد که انقلاب مسیری غیر از مسیر اصلی را بپیماید و ما خرسندیم که بزرگانی چنین فاضل و صبور و خویشتن دار را در کنار خود داریم . صبورانی چون هاشمی و خاتمی با حمل بار سنگین جامعه مدنی بر دوش خود همچنان به استقلال آزادی و جمهوری اسلامی می اندیشند و ثابت کرده اند که نه تنها منافع خود بلکه حیثیت خود و فرزندان و خاندان خود را در راه تحقق این چهار کلمه زندگی ساز به میدان آورده و از نثار جان خود هم دریغ نمی کنند .
ما دانشجویان و نسلهای بعدی انقلاب به تاسی از شما بزرگان صبر می کنیم تا نتیجه عمل صابرین را به نظاره بنشینیم و تحقق حداکثری شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی را در یازده ماه دیگر سالهای زندگی خویش جشن بگیریم . انشالله با یاری دولت تدبیر و امید ، امیدواریم پس از دهه فجر دهه های صبح را برای زیستن شرافتمندانه به چشم ببینیم و غروب ایام را با طلوع صاحب الزمان (عج) باز به شادی بنشینیم و این صبر بود که ایوب نبی را جاودانه ساخت و الا زهد و زاهد بسی در جوامع بشری درخشیدند و خاموش شدند . درود بر صبرتان و سلام بر شرفتان
الحمد و لله و رب العالمین
کریم عباسی
دانشجوی مقطع دکتری رشته جامعه شناسی سیاسی