کریم عباسی

کریم عباسی

وبلاگ شخصی کریم عباسی
کریم عباسی

کریم عباسی

وبلاگ شخصی کریم عباسی

خاشمی در نقش جامعه مدنی

( خاشمی در نقش جامعه مدنی )

آنچه اغلب نخبگان و مردم در خصوص وضع موجود بر آن  معتقدند این است که باید تغییری ایجاد کرد . انتخابات علاوه بر اینکه شاخصی برای رضایت , طریقی به سوی رشد سیاسی , مجرایی برای انتقال حق , نماد پیدایش دولت ملت , نشانه ای برای مردم سالاری و شایسته سالاری , منبعی مشروعیت بخش و سازو کاری در مقابل فرسودگی بوده , ایجاد تغییر و انتقال قدرت بصورت مسالمت آمیز و مدنی نیز از کارکردهای آن می باشد . ما در دنیایی زندگی می کنیم که کثرت و تزاحم خصلت ذاتی اوست و جامعه انسانی نیز به دلیل تنوع علایق , منافع و عقاید نیز دارای همین خصلت می باشد . گروه های همسو و همسود اجتماعی و سیاسی بصورت تدریجی به خود سازمان می دهند و مانند اهرمهایی در سیاست گذاریها و اجرائیات تاثیر می گذارند . اگر رقابت میان گروههای اجتماعی و سیاسی را قانونمند نکنیم , به جنگ همه علیه هم دامن زده و ساختار نظام اجتماعی از هم خواهد پاشید . انتخابات یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی و حاصل مجاهدت ها و درایت بزرگانی که اغلب جان و مال خویش را در این راه تقدیم نمودند می باشد . انتخابات به همه گروههای اجتماعی و سیاسی این فرصت را می دهد که با اتکا به تکیه گاه اجتماعی خود نقشی در حکومت داشته و با رعایت قواعد بازی محیطی صلح آمیز و بدور از خشونت برای فعالیتهای سیاسی خود بسازند . برای دست به دست شدن قدرت راههای بسیاری را می توان تصور نمود که از بین همه آنها انتخابات به عنوان روشی متمدنانه در قانون اساسی ما آمده و مردم ما در طول سی و اندی سال با استفاده از این حق همواره حماسه آفریده اند . در کشورهایی که انتخابات ندارند بدلیلهای دیگری مانند جنگ داخلی ,  کودتا, اغتشاشات سیاسی و در راس آنها انقلاب باعث جابجایی قدرت می شوند که همه این روشها باعث خرابی و ویرانی زیادی می شوند . به قول دوستان اهل سلامت پیشگیری بهتر از درمان است . انتخابات بهترین داروی دردهای سیاسی است . در جامعه شناسی سیاسی برای ایجاد تغییر چهار مدل ارائه شده است که از این قرارند . 1 تغییر از بالا یعنی اصلاحات . 2 تغییر از وسط یعنی توسط جامعة مدنی . 3 تغییر از پایین یعنی انقلاب . 4 تغییر همه جانبه یعنی ترکیبی از سه مدل فوق . شکاف دولت و ملت به عنوان یک شکاف تاریخی که میراث دولتهای رانتیر تاریخ ماست باید توسط جامعة مدنی ترمیم شده و بعنوان ضربه گیر نظام و سرعت گیر گروههای تندرو از جامعه مدنی یاری جست .

به اختصار می توان جامعه مدنی را حدفاصل دولت و مردم دانست اما به دلایل مختلف در کشور ما جامعه مدنی قدرتمندی که بتواند مطالبات مردم را از مجاری و کانالهای قانونی و به صورت مسالمت آمیز به دولت منتقل کرده و مطالبات مردم و گروهها را با امکانات دولت هم نوسان کند , شکل نگرفته است . بنابراین یکی از اجزاء مدل تغییر نوع چهارم در کشور ما موضوعیت ندارد و سوال این است که جای خالی این نهادها را چگونه باید پر کرد . به نظر این حقیر آقایان هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی که بنده به اختصار آنها را ( خاشمی ) نام نهاده ام می توانند در غیاب جامعة مدنی نقش یک جامعه را بازی کنند . چنانچه مستحضرید در دوران پرتلاطم انقلاب و پس از شهادت دکتر بهشتی امام خمینی فرمودند " بهشتی یک ملت بود " پس در می یابیم که خاشمی هم می تواند یک جامعه مدنی دو نفره ای باشند که هم دغدغه ی مطالبات مردم را داشته و هم دغدغه ی اعتلای جمهوری اسلامی ایران را دارند . چنانچه از سوابق آنها پیداست همواره درصدد ترمیم شکاف عظیم دولت و ملت برآمده و با ایثار و فداکاری مانع از تراکم و انباشت مطالبات گروههای مختلف شده و هیجانات برخواسته از این انباشتها را کنترل کرده اند و بیراهه نیست که آنها را " جامعه مدنی دو نفره " بنامیم . در دولتهایی که این دو بزرگوار در راس آنها بوده اند شاهد بودیم که اصلاحات اقتصادی و سیاسی یعنی الگوی تغییر از بالا به معنای اصلاح در دستور کار قرار داشت . چنانچه شاهد بودیم در خصوص کانالیزه کردن خواسته ها و مطالبات همة گروهها و کنترل و هدایت آنها که مانعی برای وقوع احتمالی مدل سوم بود چقدر تلاش و نقش آفرینی کرند در نتیجه می توان گفت که خاشمی هم معتقد به اصلاح امور از بالا و توسط دولت بوده و خود نیز به عنوان جامعة مدنی از وسط نقش آفرینی خواهند کرد و هم برای جلوگیری از هیجانات و تبدیل شدن به صدای گروهها و اقوام و احزاب نقش وکیل الرعایا را به نیکی و خوبی ایفا خواهند نمود . در صورت عدم حضور خاشمی هستند کسانیکه می خواهند با روشهای پوپولیستی و توده ای همة اقشار مردم را بسان دانه های بهم چسبیده شن و توده وار وارد میدان کرده و با استفاده از امکانات بیت المال و تحت عناوین مختلف با دادن امتیازات اندک به جای حقوق معوقه در پی مشارکت تجهیزی و یا تبعی مردم هستند . در جامعه شناسی سیاسی مشارکت تجهیزی , تبعی و یا ده کوره ای را کاریکاتور مشارکت دانسته و هرگز برای خلق و آفرینش حماسه سیاسی آن را کافی و لازم نمی دانند . بلکه در گرو مشارکت فعال که نتیجه خودباوری سیاسی و دگرباوری سیاسی است می توان حماسة سیاسی آفرید . و این مهم اتفاق نمی افتد مگر با حضور همة سلایق و علائق گروهها و اجتماعات . اگر بخواهیم مانند عرصه های نظامی عموما و حماسة آزادسازی خرمشهر خصوصا در عرصة سیاسی هم مانند گذشته حماسه بیافرینیم باید توجه داشته باشیم که بدون نقش آفرینی خاشمی و خیل طرفداران آنها که همگی از طرفداران حفظ و تقویت جمهوری اسلامی ایران هستند کاری بسیار سخت در پیش رو داریم . حدود یک سال پیش بنده در یکی از روزنامه های وزین محلی فارس به نام طلوع مقاله ای نوشته و در خصوص سه رئیس جمهور اخیر و نمرة امتحانی آنها چنین نوشتم : یک مردود یک مشروط یک مطلوب . در نظام جمهوری اسلامی ایران مردود باید ردی خود را پذیرفته و بداند که دیگر نظام تک ماده ای هم نمی تواند مشکل گشا باشد و هیچ برادر بزرگتری نمی تواند به جای برادر کوچکتر وارد جلسة امتحان گردد . مشروط نیز به شرط بالا بردن میزان معدل خود می تواند میزان واحدهای بیشتری اخذ نماید . هیچ فرقی هم نمی کند که استاد نمره نداده باشد , شب امتحان برق رفته باشد و با برادر ناتنی هر هفته ای یک مشکل برایش ایجاد کرده باشد . و اما مطلوب که مورد مورد طلب اکثریت جامعه می باشد باید خود را عرضه کرده و برای تغییر اوضاع عمومی جامعه و اعتلای کشور مظلوم و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران از همه هستی و آبروی خود مایه گذاشته و برای ترم جدید طراحی نو در اندازد . تاییدات فوق بدین معنا نیست که خاشمی خالی از اشکال و عاری از اشتباه بوده اند بلکه به نوبة خود در نقد آنها و عملکرد گذشته و حال آنها به جد خواهیم کوشید . در پایان از دوستانی که برخلاف بنده اندیشیده و نقدی بر این مقاله وارد دانسته اند مستدعی است نقادی را پیشه کرده و در جهت ارشاد و عاقبت به خیر کردن ما بکوشند و بجای شکستن قلم و قلب ما , با قلم توانا و قلب رئوف خویش ما را شرمندة فرهنگ و ادب خود سازند .

واالسلام

کریم عباسی قشقایی                                             کارشناس ارشد علوم سیاسی

چه کسی رئیس جمهور می شود ؟

اینکه چه کسی بر کرسی ریاست جمهوری در سال آتی(دولت یازدهم) تکیه خواهد زد ؟ سوالی است که  ذهن اکثریت  مردم کشور ما را به خود مشغول می دارد. رئیس جمهور ،مردم و نظام قطعا محصول و برآیند منازعات و شکافهای موجود در جامعه می باشد. اگر بخواهیم در یک تحلیل جامعهشناختی سیاسی به این سوال جواب دهیم باید قبل از هر چیز به بررسی شکاف های موجود در جامعه بپردازیم. یکی از مهمترین شکافهای موجود و مهمترین آن شکاف سنت و مدرنیته است که به دلایل متنوع و موثر بصورت متقاطع عمل می کند. در طرفین گسل و شکاف موجود، نیروهای سنتی و مدرن آرایش گرفته اند. در این نوشته نگارنده سعی بر این نموده تا بصورت اجمالی به بررسی و معرفی و چگونگی وضعیت دو طرف در این مجمل پرداخته شود. آن قسمت از نیروهای سنتی که نه اعتقادی  به مدرنیسم  دارند و نه  به مدرنیته  و بفرموده حضرت امام خمینی (ره) توان اداره حتی یک نانوایی را هم ندارند، پس از نظر مردم و مسئولین نظام گزینه ای قابل بحث نخواهند بود. و اما غوغا و بحث در آن سوی شکاف یعنی مدرن ها در جریان است. اگر نیروهای مدرن را به تکنوکراتها ، دموکراتها و تندرو ها  تقسیم بندی نماییم و به مصداق های آنها بپردازیم خواهیم دید که در دوره های مختلف ریاست جمهوری هر کدام از این نیروها در راس قوه مجریه که بوده اند و یا حداقل در بدنه دولت پستهای کلیدی را در اختیار داشته اند. شکاف مذکور پس از تثبیت نظام جمهوری اسلامی و بتدریج به منصه ظهور رسید. آیت الله هاشمی رفسنجانی و بخش اعظمی از یاران وی را می توان مصداق تکنوکرات ها دانست. سید محمد خاتمی و بیشتر یاران او را در قالب  دموکرت ها می توان نامگذاری کرد. و اما نه خود آقای محمود احمدی نژاد ،  بلکه تعدادی از یاران وی را شاید بتوان در زمره طیف دیگر مدرن ها بر شمرد. آنچه مسلم است نمی توان رفتار رای دهندگی مردم ایران را به درستی تحلیل کرد و نتیجه ای قطعی گرفت ، چون مردم کشور ما همواره شگفتی ساز بوده اند. اما آنچه که می توان بر پایه تجربه تحلیل کرد رفتار خیر خواهان نظام جمهوری اسلامی است. رفتار رای دهندگی مردم کشورمان را انشاءالله در آینده تحلیل خواهیم کرد. و اما رفتار خردمندانه مسئولان نظام راچنین می توان تحلیل کرد .

1 -در خصوص دولت فعلی و خصوصا اعوان و انصار و پرده نشینان آن _می توان حدس زد که نمره قبولی را برای تصدی ریاست جمهوری کسب نکرده اند. که بوضوح می توان صحت این گزاره را از تریبون های رسمی و غیر رسمی و رسانه ها دریافت.مثلا کمتر کسی فکر می کند که روزی آقای اسفندیار رحیم مشایی یا امثالهم رئیس جمهور ایران شود. پس یکی از طیفهای مدرن را از هم اکنون می توان با توجه  به نمرات ثلث اول و ثلث دومشان رفوزه اعلام کرد. پر واضح است که نیروها و گروه انحرافی پس از منحرف شدن از جاده اصلی و سبقت های غیر مجاز و بعضا سرعت غیر مجاز و تخلف های بی شمار ، دیگر در کورس رقابت نخواهند بود .

2 -با توجه به متقاطع بودن شکاف اصلی و بودن موانع بی شمار توسعه سیاسی امکان تایید صلاحیت نیروهای دموکرات بسیار کم است. البته امکان دارد بعضی از رجال دموکرات متعلق به چپ مدرن که در یک همزیستی مسالمت آمیز با راست مدرن به فعالیت سیاسی مشغولند مورد تایید شورای نگهبان قرار گیرند.افراطی های این طیف سرنوشتی مشابه انحرافی ها خواهند داشت.آنهایی که از خاتمی سبقت گرفتند یا در آن سوی آتلانتیک در زندان غربتند یا در این سوی آتلانتیک در جای دیگر. شاید اعتدالیون و یاران کم درد سر آقای خاتمی در مرحله نیمه نهایی یا نهایی این المپیاد بهاری حاضر باشند و این امکان تا حدودی تحت تاثیر مسائل بین المللی و منطقه ای خواهد بود .

3 - در این برهه از تاریخ ، کشور ما نیاز به اعتدال و همگرایی و تدبیر دارد. به سامان کردن اوضاع سیاسی و مشارکت دادن نیروهای کارآمد ودلسوز از هر دو طیف نیاز به رئیسی دارند که به این اصل اعتقاد و التزام داشته باشد.آیت الله هاشمی رفسنجانی و یاران منتخب وی را می توان در زمره تکنوکراتهایی قلمداد کرد که شاید کلید طلایی حل بسیاری از مشکلات را در دست دارند. تکنوکرات ها را می توان با توجه به انباشت تکنیک های روز آمد، امید ایران امروز نامید.ایران فردا فرزند ایران امروز است. آنچه تجربه دولت فن سالار و تکنوکرات آیت الله هاشمی رفسنجانی نشان داده است که به سامان کردن اوضاع اقتصادی و کاستن از تنش های بین المللی و جان گرفتن و زایش نیروهای دموکرات از محصولات پرمشتری آنها بوده است .

آنچه نگاشته شد، صرف نظر از گرایش نگارنده و بدون حب و بغض می باشد. اگر ما در این تحلیل دچار خطای تحلیل تک عاملی یا هر خطایی شده باشیم ، بر شما خطاپوشان است که ما را ببخشایید و اگر جوابی لازم است در همین صفحه مرقوم فرمایید .‌

نتیجه : یک مردود - یک مشروط  و یک مطلوب 

کنترل اندیشه یا مدیریت اندیشه؟

به نام خدا

کنترل اندیشه یا مدیریت اندیشه؟


اندیشه و نوع برخورد و نگاه به آن در جامعه ما از جمله مسائل و موضوعاتی است که همواره مد نظر اندیشمندان و دوستداران آن بوده است.

در این نوشتار سوال این است که آیا در جامعه ما در سطوح خانوانده  ، مدرسه ، دانشگاه ، انواع رسانه ها و سپهر اجتماعی سیاسی ، اندیشه ها و تفکرات متفاوت اغلب کنترل می شوند و یا مدیریت؟

کنترل و یا مدیریت اندیشه هر کدام تبعات و پیامدهای متفاوتی را برای مردم و نظام اجتماعی در بر دارند. مدیریت تفکر و اندیشه در خانواده ، سیاست ملی ، و آموزش ، یک نوع کار هنری و بیانگر خصلتهای مثبتی همچون اعتماد ، اطمینان و قدرت و توانایی است.

برعکس رهیافت اول یعنی برخورد منطقی و مدیریتی اندیشه ، کنترل اندیشه و تفکر دیگران ریشه در خصلتهای منفی ، همچون  بی اعتمادی،بحران مشروعیت،بدبینی،ضعف و خود بزرگ بینی و تکبر دارد. این نوع مواجهه با اندیشه در طول تاریخ استبداد زده ایران و سلطه نظام شاهنشاهی،تاثیرات عمیق و غیر قابل انکاری را بر فرهنگ این مرز و بوم گذاشته است. البته این بیماری فرهنگی را می توان با تربیت و آموزش و تمرین فکری درمان کرد.اگر بخواهییم قضاوتی منصفانه داشته باشیم خواهیم دید که در بین ما یک نوع کشش و تمایلی  برای وادار کردن دیگران به تبعیت از ما وجود دارد و همواره با جزمیت و اطمینان خاطر اعمال و افکار خودمان را تنها صراط مستقیم می دانیم و در حوزه اندیشه و عمل نگاهی مطلق گرایانه داشته و نسبی بودن را منکر می شویم. از نظر روانشناسی اجتماعی یکی از موانع اصلی و ریشه ای توسعه سیاسی در کشور ما  عامل فرهنگی است. البته توسعه سیاسی و یا هر توسعه دیگری در جامعه ما موانع بیشماری دارد که در حوصله این بحث نمیگنجد. به قول استاد گرانقدرم دکتر مسعود سپهر ، هر کدام از ماها یک دیکتاتور کوچولو هستیم . همین مطلق نگری و توهم کمال باعث ایجاد فرهنگ حذف می شود و به جای مفهوم " همه بام " شعار همه با من را سر می دهیم. البته در گفتار همه با همیم اما در عمل همه با من .

تبعیت کورکورانه ناشی از عدم اعتماد به خود و داشتن اعتماد به بالا دستی است و یک نوع اعتماد و اطمینان کاذب را ایجاد می کند و برای مدتی محدود ممکن است در به سامان کردن امور موثر باشد. مدیریت اندیشه و آزاد گذاشتن دیگران در این خصوص که بدون هیچ گونه ترس و هراسی اندیشه ها و تفکرات ، احساسات و سلایق و علایق خود را بیان دارند ، می تواند از مهمترین فضایل فردی و سیستمی باشد. نبودن آزادی اندیشه و ایجاد انسداد سیاسی باعث می شود تا جامعه به یاس و انفعال و بی تفاوتی کشیده شده و در مواقع حساس و حیاتی همچون جنگ به وظیفه ملی خود عمل نکنند و یا کمتر عمل نمایند . اکثر خوانندگان عزیز از این تجربه بهره برده اند. در طول هشت سال دفاع مقدس همه اقشار و سطوح جامعه ما تمام قد در مقابل تجاوز وحشیانه صدام حسین ایستادند . فضای باز سیاسی که از برکات انقلاب اسلامی بود باعث ایجاد شور و امید و فعالیت شده بود و کسی احساس انفعال و یاس و ناامیدی نمی کرد.

جا دارد در این جا از آن قسمت از مسئولین و مقامات کشوری و لشکری که خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر فرهنگ غلط و ناپسند کنترل اندیشه و حذف دیگران ، باعث ایجاد یاس و انفعال می شوند ، استدعا نمایم که به راهبرد کرسی آزاد اندیشی و تضارب آراء و اندیشه ها که توسط مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران ، بعنوان یکی از سیاستهای کلی نظام مطرح گردیده را مورد عنایت ویِژه قرار دهند.

متوسل شدن افراد به طنز ، هزل ، هجو ة شعر ، کنایه ، لطیفه ، داستان سرایی و شکل گیری گروههای غیر قانونی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زیر زمینی و عدم اعتماد در سطح خانواده و استمرار و اشاعه خصلتهای ناپسند اخلاقی همچون غیبت ، بدگویی ، جوسازی و شایعات را می توان از پیامدهای کنترل اندیشه نامید. به نظر می رسد یکی از دلایل پیدایش شعرای بزرگی همچون حافظ و فردوسی  و مولوی و سعدی و عدم پیدایش فلاسفه بزرگ، همین کنترل اندیشه و انسداد سیاسی باشد.چرا در فضای سیاسی استبدادی دوران سلاطین مغول و غزنوی و دیگر مستبدین مفاخر و نخبگان جامعه ما به شعر گویی روی آورده اند و در فضای نسبتا باز و یا کاملا باز دنیای غرب فیلسوفان بزرگی همچون هابز ، دکارت ، فرانسیس بکن ، کانت ، هگل و غیره به فلسفه و عقل رو آورده و در نهایت منشا تحولات شگرفی در سرزمین شان گردیده اند؟
البته در فضای بسته و یا یاس آلود دولت  یونان باستان هم به عنوان یک نمونه غربی ما شاهد ظهور و پیدایش گروههای مروج بی خیالی و پوچی و دم غنینمتی همچون کلبتون ، رواقیون و اپیکوریان هستیم.

در شرایط متفاوت می توان چهار نوع عکس العمل و رفتار سیاسی را در جوامع نام برد.

بهترین حالت برای یک جامعه داشتن اعتماد به خود و بالا دستی هاست. یعنی وجود خودباوری سیاسی و دگر باوری سیاسی که مشارکت و رقابت سیاسی را به دنبال دارد.حالت دوم ، بودن خود باوری و نبودن دگر باوری است که نتیجه این نگرش، ایجاد شکاف عظیم و خطرناک دولت و ملت است که به بروز جنبش های اجتماعی و یا نهایتا جنگ داخلی می انجامد . حالت سوم نبودن خود باوری و بودن دگر باوری است . یعنی اینکه افراد فاقد اعتماد به نفس بوده و بالادستی را کاملا و چشم بسته قبول دارند که در این صورت تبعیت کورکورانه حاصل می شود. حالت چهارم ، نبودن خود باوری سیاسی و دگر باوری سیاسی است . یعنی اینکه افراد نه به خود اعتماد دارند و نه به بالا دستی ها .در نتیجه انحطاط اخلاقی و فروپاشی نظام ارزشی و کلبی مسلکی سیاسی گریبان آن جامعه را خواهد گرفت.

تغییر فرهنگی و توسعه فرهنگی و  پیدایش حالت اول یعنی مشارکت و رقابت سیاسی نیاز به عزم و اراده ملی دارد. حاکمان و صاحبان قدرت ، نخبگان و خصوصا رسانه ها وظیفه دارند که در جهت پویایی و شکوفایی فرهنگی و رفع عیوب و نارسایی های فرهنگی تمام سعی و تلاش خود را مبذول دارند.ما عرض کردیم و روزنامه وزین طلوع هم به چاپ رسانید، انشاءالله دیگران هم اهتمام ورزند. قبل از آنکه به فکر حفظ کرسی آزار اندیشی خود  و دیگران باشیم به فکر کرسی آزاد اندیشی مطروحه توسط رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران باشیم. کنترل اندیشه و افراد کار سختی نیست بلکه این مدیریت اندیشه و افراد ،را ،هر انسان بی سواد و معمولی که فقط دارای بازوی ستبر ی باشد می تواند انجام دهد ،.در صورتی که مدیریت اندیشه نیاز به محاسبه ، آینده نگری ، قواعد ، اخلاق نیکو و فکر فراوان دارد.

کریم عباسی (کارشناس ارشد علوم سیاسی)

منابع و ماخذ

محمود سریع القلم ، فرهنگ سیاسی ایران

محمود سریع القلم ، روش تحقیق در علوم سیاسی و روابط بین الملل

اصلاح طلب کیست؟اصولگرایی چیست؟

اصلاح طلب کیست؟ اصولگرایی چیست؟

برای درک بهتر مفاهیم اصلاح و اصول ، اصلاح طلبی و اصولگرایی ، باید پیشینه این مفاهیم در دنیا و ایران را ، ولو بسیار اندک ، عنوان نماییم.اگر بخواهیم از دیدی  فلسفی به این مفاهیم نگاهی افکنده باشیم نخست باید واژه های "عین" و "ذهن" ، که اساس تفکرات فلسفی می باشند را توضیح دهیم که در حوصله این مقال نمی گنجد. از نظر تاریخی در غرب ، مثلا در انگلستان ، مذهب کاتولیگ و سلطنت مطلقه داریم . مفاهیمی مانند پروتستان و سلطنت مشروطه به اصلاحاتی اطلاق می شود که جهت تغییر وضع موجود که همان مذهب دگم کاتولیگ و دیکتاتوری بوده ، انجام می گیرد. در فاصله بین دو انقلاب انگلستان ، یعنی انقلاب 1644 و انقلاب درخشان 1688  این اتفاقات رخ داده است. بدان معنا که هم در حوزه دین و هم در حوزه سیاست این اصلاحات رخ داده است. بعد از این وقایع عصر روشنگری و انقلاب صنعتی ، مشاهده می نماییم که هم در ذهنیات و هم در عینیات تغییراتی حاصل گردید و هر آنچه تحت عنوان دین به مردم تحمیل می شد و یا در قالب سلطنت به مردم زور می گفت ، تغییر کرد که وضعیت فعلی مغرب زمین نتیجه همین غربال گری هاست.و اما در کشور خودمان به دلیل تفاوت در تاریخ و جغرافیا و فرهنگ تغییرات بگونه ای دیگر آغاز گردید. امیر کبیر ، عباس میرزا ، طالبوف ، آخوندزاده ، مراغه ای ، تقی زاده  و خاتمی هرکدام بگونه ای تلاش در جهت تغییر و اصلاح داشتند که چندان موفقیت آمیز نبود. از میان اسامی ذکر شده اولین و آخرین آن یعنی امیر کبیر و خاتمی نماد یکی از الگوهای تغییر ، یعنی از بالا و بدست حاکمیت بوده که اندک توفیقات حاصله نتیجه همین پیروی از یک الگوی عقلانی بوده است. باید عنوان نمایم که مقوله تغییر در قالب چند الگو می تواند انجام گیرد. 1 – تغییر از بالا و توسط دولت یعنی اصلاحات . 2 – تغییر از پایین یعنی بصورت انقلاب توسط مردم . 3 – تغییر از وسط یعنی توسط جامعه مدنی و ایجاد نهادها . 4 – تغییرات همه جانبه یعنی هر سه مورد یاد شده با هم اتفاق می افتد. چون هیچگاه هر سه مدل تغییر در جامعه ما همزمان نبوده اند ، بنابراین اصلاحات اساسی و تغییرات کارساز انجام نشده است. همین کار گروهی و ایجاد نهادهای مدنی مانند تشکل های دانشجویی مستقل یکی از راههای رسیدن به جامعه ای بهتر است که دانشجویان در قالب تشکلهای دانشجویی مجری صادق و بی ریای آن هستند. در بررسی های تاریخی در می یابیم که نهاد روحانیت و علمای دین ، علی الاغلب به دنبال تغییر در دنیای سیاست بوده اند و شاهان به دنبال تغییر در دیانت ، نمونه آن سید حسن مدرس برای تغییر در سیاست پای می فشرد و رضا شاه جهت زدودن دین.به دلیل محدودیت زمانی و فضا در این مطبوعه نمی توان بیشتر از این وارد جزئیات گردید.با توجه به عنوان این نوشتار و طرح مسئله اصولگرایی چیست؟ و اصلاح طلب کیست؟ باید عنوان نمایم هیچ اصلاح طلبی بدون اصول نمی تواند باشد و هیچ اصول گرایی بی نیاز از اصلاح نیست. آنچه مهم است اینکه کدامین اصول مبنا هستند ؟ آیا مطالبات و معلومات عده ای کج اندیش را می توان اصول نامید؟و اما مهم دیگر اینکه چه چیزی باید اصلاح گردد؟آیا دغدغه های فکری هر کسی تحت عنوان روشنفکری و مدرنیسم را می توان اصلاح نامید؟ آیا تفسیر موسع داشتن از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اصلاح طلبی می باشد ؟ و یا تفسیر مضیق داشتن ، اصولگرایی؟ آنچه مسلم است همه چیز نه سیاهند و نه سفید . تمامی نظام های فکری دارای اصول و قواعد خاص خود هستند و نظام حکومتی و فکری ما هم عاری از اصول نیستند و بدون پایبندی به این اصول هرگز ره به جایی نخواهیم برد. دو اصل مهم نظام حکومتی ما ، جمهوریت و اسلامیت آن می باشد ، که طبق قانون اساسی تا ابد غیر قابل تغییرند ، یعنی جمهوریت و اسلامیت چون در قانون اساسی آمده اند از اصول می باشند که خود برخواسته از نظر متخصصان و علما در حوزه های حقوق و دین می باشد. مهمترین میثاق همه ما قانون اساسی است که التزام عملی به تک تک بندهای آن ما را در زمره اصول گرایی قرار می دهد. پس می توان گفت که اصلاح طلب کسی است که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران التزام عملی داشته باشد و اصول گرا هم جریانی است که به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران التزام عملی داشته باشد. تفسیر به رای و سپس مصادره به مطلوب نمی تواند مبنای اصلاح طلبی و اصولگرایی باشد.جمله آخر اینکه از نظر سلیقه ای اصلاح طلبی یعنی مشوق پویایی و اصولگرایی یعنی حافظ ایستایی . اصولگرایی وضع موجود را نیک می پندارد و اصلاح طلب وضع مطلوب را.